کمی بعد از همیشه

حرف هایی که می توانمشان گفت

کمی بعد از همیشه

حرف هایی که می توانمشان گفت

آخرین سنگر



عادت می کنیم

به نبودن

همچنانکه

عادت کرده ایم

به بودن!



ادراکات


خانه ام را زیر و رو کرده ام،

                           بی هیچ نگرانی.

کاش،

          زیر و رویم نکند

                       خوش خیالی ها.

تخیل بازی

 

متخیّل٬ متخیّلٌ علیه٬ بعلاوه افعال بی ربطی ها 

 

میایی تخیل کنیم؟

وقتی تو باشی و تمام خاطره ها٬  

وقتی تو باشی و تمام گذشته ها٬  

وقتی تو باشی و تمام دلتنگی ها٬ 

وقتی تو باشی و تمام تمام ها٬  

وقتی تو باشی یا نباشی٬ 

من فقط حاضری می زنم و خوشحالم که امتحان ندارم.

کوویز

 

دستت را زیر چانه ات گذاشته ای، روبروی من نشسته ای و زل زده ای به چشمانم که یعنی ... ؟

1) کجایی! چرا خبر نمی گیری؟

2) بی معرفت، قرارمان نبود 

3) باشد، هر چه تو بگویی! 

4) دوستت دارم ها 

 

 

 

 

 

پ.ن : سوال چهار گزینه ای، یک جواب صحیح. آه از این چارچوب و استاندارد. 

و اخیراْ ...

 

چقدر حرف پشت این عنوان ایستاده است٬ چه حرف ها که صف کشیده اند٬ چه حرف ها که این پا و آن پا می کنند٬ چه حرف ها که منتظر اند٬ چه حرف ها که تلمبار شده اند٬ چه حرف ها که مدفون می شوند٬‌ چه حرف ها که به خاموشی می رسند ... به فراموشی می رسند. 

و اخیراْ‌ ... چه ها گذشت!

 

 

غمی شکسته شبم را٬ به شعله بسته لبم را 

دو پای ره طلبم را٬ ز من گرفته به آنی