کمی بعد از همیشه

حرف هایی که می توانمشان گفت

کمی بعد از همیشه

حرف هایی که می توانمشان گفت

زینب

زینب یعنی زینت پدر، و علی پدر زینب است.

همه سال های زندگی زینب را تا محرم 61 هجری و دقیقاً تا غروب عاشورا می گذارم کنار، درست مثل همه سال ها و لحظات بعد از غروب روز دهم آن سال. همه حقایق معنوی و رسالت الهی و وظیفه تاریخی ات را هم، درست مثل مظلومیت برادر و جنگ نابرابر و معصومیت دختر و پیکرهای پرپر و ...، همه این ها را پیشینیان و آیندگان، درست یا غلط، گفته اند و خواهند گفت.

می آیم کنار تو، در آن غروب غمگین، روی تلی از خاک می ایستم تا باد گرم از روی سطح زمین بیاید و گونه هایم را بگزد و موهایم را برقصاند٬ تا بغض حقارتش را بیابد و فریاد در خودش خرد شود ...

کنار تو می ایستم، چشمانم را تا انتهای توانشان نافذتر، می دوزم به انتهای افق و با تو بر کشته شدگان ِ دشت دعا می خوانم ...

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد