(2)
خورشید بانو،
گیسوانت
گندمزاران اند،روسریت را بردار
بگذار
باد، سمفونی حیات را
بیآغازد.
(1)
شبانگاهان اند،
روسریت را بردار
باد، رویای کسوف را
در هم آمیزد.
خورشید بانو روسریت رادر خیابان بر ندار... ممکنه اماکن بهت گیر بده... این آقا محمد واسه دل خودش میگه!!!خورشید بانو حواست رو جمع کن.چه شعر بانمکیه...موفق باشید.
اوف چه غوغاست.مال کیه؟
نه !!؟
سلام .ممنون از حضورتزیبا بود شعرت. واقعن لذت بردم . گندمزاران و حیات شبانگاهان و کسوف ..فضایی تازه و دلچسب خلق کرده ای ...موفق باشی
خورشید بانو روسریت رادر خیابان بر ندار... ممکنه اماکن بهت گیر بده... این آقا محمد واسه دل خودش میگه!!!
خورشید بانو حواست رو جمع کن.
چه شعر بانمکیه...
موفق باشید.
اوف چه غوغاست.مال کیه؟
نه !!؟
سلام .
ممنون از حضورت
زیبا بود شعرت. واقعن لذت بردم . گندمزاران و حیات
شبانگاهان و کسوف ..
فضایی تازه و دلچسب خلق کرده ای ...
موفق باشی