کمی بعد از همیشه

حرف هایی که می توانمشان گفت

کمی بعد از همیشه

حرف هایی که می توانمشان گفت

نسیان


نمی دانم کجا و کی این جمله را خوانده بودم که : « من تنهای تنها نیستم، من با مشتی از خاطرات تنهایم». درست مثل آن وقتی که یادم نمی آمد کی و کجا گفته بودم : « من، تو و خاطره سه ضلع یک مثلث ایم».

نظرات 2 + ارسال نظر
احمد 29 - مهر‌ماه - 1389 ساعت 11:20 ق.ظ

ولی من میدانم در کدام کتاب خواندم ( تو کپی همه شکلاتهایی هستم که تا حالا خورده ام)

من این جمله داخل پرانتز رو نفهمیدم

مهدیه 1 - آبان‌ماه - 1389 ساعت 07:30 ب.ظ http://sarbehavam.persianblog.ir

جمله اول آدمو به فکر میندازه.... آدم با خاطراتش از تنهایی در نمیاد... بلکه بیشتر احساس تنهایی میکنه...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد