ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | |
7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 |
14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 |
21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 |
28 | 29 | 30 | 31 |
از ادامه این راه
بوی جنون می آید،
بیا با هم بر گردیم.
در ابتدای راه
خانه هایمان هنوز چراغانی است،
مادرنمان،
آب و آئینه در دست
رفتنمان را باور نکرده اند ...
بیا،
کودکیمان را کجا جا گذاشتیم؟
همانجا آنقدر «باران» هست
که می شود
در آغوشش خوابید.
بیا،
در انتهای این راه
کسی منتظر من و تو نیست ...
خب میتونیم به این وضعیت عادت کنیم اصلا شاید "باید" عادت کنیم
اینکه انتهای راه کسی انتظارمان را نمیکشد