کمی بعد از همیشه

حرف هایی که می توانمشان گفت

کمی بعد از همیشه

حرف هایی که می توانمشان گفت

و حرف هایی هست و شعرهایی

 

بهانه برای اینکه دوباره برگردی به روزگار دلتنگی خیلی زیاد است. تو هم که مستعد اینگونه بودنی هستی،پس بی مقدمه یا با مقدمه ( چه فرقی می کند ) در اعماق وجودت و درست تر بگویم، در تَهِ دلت یک اتفاق غریب، که هیچ وقت نتوانستی و نمی توانی بگویی و بنویسی چیست، رخ می دهد ...

رستاخیز معانی است، بسیج همه حروف در همه زبان های زنده و مرده دنیا، و هر چه هست تشریح آن از دایره توان این جهان بیرون است.سطحی ترین تشبیهی که می توانی بگویی « خلسه » است، شاید ... .

انگار از دل زمین زائیده می شوی، بغض ته احساس گلویت را قلقلک می دهد، اشک روی فهم دیدنت را می گیرد، همه حواس پنجگانه ات در خدمت آن اتفاق غریب اند ... جهان می چرخد اما تو نمی فهمی و تو می رقصی و می خوانی و مرثیه سر می دهی و گریه می کنی اما جهان و جهانیان نمی بینند و نمی شنوند و آه که چه می گویم. چقدر حقارت کلمات آزارم می دهد، چقدر افکار پریشان من خواب کتاب های لغت را به هم می زند. آه، من برای نامیدن تو کدام هجاها را باید به هم بچسبانم، آخر چرا مرا دوباره برمی گردانی به ....؟

تَهِ دلت، آنجا که بکارتش را دست هیچ سلولی ــ حتی حسی ــ لمس نکرده، غوغایی به پاست و تو در خودت غرقی، و تو در خودت آویزانی، نفس هایت به شماره افتاده است، هی با دستی ( و یا دستمالی ) بینی ات را می چلانی و چشمان در اشک نشسته ات را باز و بسته می کنی و ... و هیکلت را روی زمین یله کرده ای ...

و بعد انگار زلزله فروکش کرده باشد، به تنها چیزی که فکر می کنی خواب است و خواب،

                                                                                      حجم سنگین شده ات را درمی نوردد ...

 

 

 


 


پی نوشت 1 : ............

پی نوشت 2 : ............

پی نوشت 3 : حالا انگار میلیون ها کیلو کالری انرژی از من با سرنگ های 2 سی سی بیرون کشیده با شند ( و می کشند ) روی خودم آوار شده ام.

پی نوشت 4 : برای فهمیدن آنچه که گفتم، باید حتماً این تجربه را داشته باشید.

پی نوشت 5 : اینبار با مقدمه بود، و مقدمه اش فیلم بازنده از قاسم جعفری.

نظرات 4 + ارسال نظر
نگین 2 - دی‌ماه - 1384 ساعت 12:34 ب.ظ http://delaram62.blogsky.com

سلام...
یه جورایی خاص می نویسی نمیتونم بگم چه جوری! ولی تا حالا اینطوریش و ندیده بودم!؟
موفق باشی

سلام
ممنون که آمدی

یکرنگ 3 - دی‌ماه - 1384 ساعت 02:52 ب.ظ http://yekrang.blogsky.com/?PostID=777

سلام

از دیدارتان از یکرنگ سپاسگزاریم
پاسخ شما صحیح بود
لینک وبلاگ شما در خانه پیوند یکرنگ قرار گرفت لطفا لینک یکرنگ را در وبلاگ زیبایتان قرار دهید
شما در صورت تمایل می توانید بعد از هر به روز رسانی به خانه به روز یکرنگ به آدرس
http://yekrang.blogsky.com/?PostID=999
مراجعه و به روز رسانی خود را به ما و دیگر دوستان اطلاع دهید.
همچنین اگر شما عضو سایت تبیان هستید می توانید جواب سوالات آن را در صفحه ذیل بیابید آدرس این صفحه را به خاطر بسپارید زیرا در حال حاضر لینک ورودی آن در صفحه اصلی وبلاگ وجود ندارد.
http://yekrang.blogsky.com/?PostID=950

لطفا ما را از قرار دادن لینک یکرنگ در وبلاگتان مطلع نمایید

سلام
دوست (ان ) عزیز از محبت شما بسیار متشکرم.
در مورد گذاشتن لینک هم من نمی دانم چکار باید انجام دهم که این اتفاق بیفتد ٬ راستش بارها گفته ام که در این خصوص و اصولاْ خیلی خصوص های!! دیگر اکابرم.

والریا 5 - دی‌ماه - 1384 ساعت 09:40 ق.ظ http://valeria.blogsky.com

در مورد پی نوشت ۴: فکر می کنم فهمیده ام!...
و اما پی نوشت ۱ و ۲... همن حرفهای همیشه نگفته است؟؟

سلام ٬
............

من 9 - دی‌ماه - 1384 ساعت 10:26 ق.ظ http://pardismadhouse.blogsky.com

کدوم مقدمه؟
بازنده اصلا فیلم خوبی نبود در ضمن!

سلام
همیشه یک چیز الزاماْ برای همه یک اثر را به دنبال نخواهد داشت با اینهم قبول دارم که بازنده از لحاظ ساختاری یک فیلم قوی نیست.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد