نمی دانم کجا و کی این جمله را خوانده بودم که : « من تنهای تنها نیستم، من با مشتی از خاطرات تنهایم». درست مثل آن وقتی که یادم نمی آمد کی و کجا گفته بودم : « من، تو و خاطره سه ضلع یک مثلث ایم».
ولی من میدانم در کدام کتاب خواندم ( تو کپی همه شکلاتهایی هستم که تا حالا خورده ام)
من این جمله داخل پرانتز رو نفهمیدم
جمله اول آدمو به فکر میندازه.... آدم با خاطراتش از تنهایی در نمیاد... بلکه بیشتر احساس تنهایی میکنه...
ولی من میدانم در کدام کتاب خواندم ( تو کپی همه شکلاتهایی هستم که تا حالا خورده ام)
من این جمله داخل پرانتز رو نفهمیدم
جمله اول آدمو به فکر میندازه.... آدم با خاطراتش از تنهایی در نمیاد... بلکه بیشتر احساس تنهایی میکنه...