کمی بعد از همیشه

حرف هایی که می توانمشان گفت

کمی بعد از همیشه

حرف هایی که می توانمشان گفت

امروز

امروز 5 خرداد است، برای من امروز روز خاصی است. یکی از دلایلش این است که امروز دو روز پس از سوم خرداد است. یکی دیگر اینکه امروز سه روز بعد از دوم خرداد است. خلاصه دلیلش زیاد است.  

اما من انگار در امروز دچار رنسانس می شوم. یک رنسانس مستمر تاریخی که از سال ها قبل بارها اتفاق افتاده است٬ مثلاً همین امسال. 

صبح که داشتم به سمت اداره می آمدم چون قرار است امروز جابه جا شویم و این خودش هزار قصه و حکایت دارد، دوست داشتم مطلبی با این عنوان بنویسم : خدا حافظ عباس آباد، سلام کارگر

 اما درست قبل از ورود به ساختمان سبز رنگ حاشیه خیابان عباس آباد، انگار در اثر حال و هوای این روز تاریخی، به ذهنم رسید که این چه عنوانی است که من برای وبلاگم انتخاب کرده ام. تصمیم گرفتم عوضش کنم. از آن موقع دنبال یک عنوان کشف نشده می گردم، اما چون این عنوان هنوز کشف نشده من هم پیدایش نکردم. بعد تصمیم گرفتم از آدم های مجازی و تقریباْ مجازی اطرافم کمک بگیرم، اما فکر کردم اگر چند پیشنهاد بیاید من کدومشونو انتخاب کنم که کسی ناراحت نشه؟؟ 

آخر سر به خودم گفتم : این چه دغدغه ایست در این روز تاریخی، در آستانه این رنسانس٬ در آستانه سالروز زایشی دوباره ...  اما در نهایت این همه فکر، فکری دوباره به ذهنم خطور کرد.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد