کمی بعد از همیشه

حرف هایی که می توانمشان گفت

کمی بعد از همیشه

حرف هایی که می توانمشان گفت

ما و ما

جمعه گذشته که دانشجوها به بهانه نمایشگاه کتاب کلاس ها را تعطیل کردند و البته از روز قبل دزدکی به من اطلاع داده بودند که بیخودی خودم را به زحمت نیاندازم و این همه راه را نروم، فکر رفتن به یک مسافرت کوتاه به سرم زد با مدیر قزوین هماهنگ کردم و بعد از ظهر گازش را گرفتم به سمت رودبار الموت. 

تمام راه از بعد از عوارضی قزوین که جاده الموت شروع می شود تا ته آن جاده، تا بعد از گرمارود پر است از حرف، پر است از موضوع، تمام آن دو سه روز، تمام شب ها، اصلاً تمام دقایق و لحظه های آن پر است از خاطره برای تعریف، تمام حجم من در حجم آن فضای سبز، آن فضای کوهستانی، آن فضای پر از صدای بلبل و گنجشک و ... پر است از حادثه هایی برای به رشته تحریر در آمدن. جاده های هزار پیچ، چشمه های سرریز شده از صخره ها، دره های پر درخت و پر آب، گل های لاله در دشت های سرسبز، روستاهای پراکنده، مردمان صمیمی، قلعه حسن صباح، دریاچه اُوان ... آه خدا ... حجم خدا ... 

حتی نانوایی معلم کلایه، کباب ماهی، ماست پیرزن روستای گازرخان، حتی پنچر شدن تایر با 140 کیلومتر سرعت در راه برگشت و عبور حجم مرگ از بیخ گوش ما .... خلاصه همه و همه می توانستند موضوع هایی شوند تا من آن ها را به یک یادداشت مجازی تمام عیار تبدیل کنم. حتی چنان تعریف و توصیفی از آن طبیعت داشته باشم که همه شما را به هوس بیاندازم برای دیدن آنچه بود و بیشتر از آن. اما خودم درگیر یک حس دیگرم ... به خودم نگاه می کنم و به همه این حوادث و حکایت هایی که در این هفته گذشته از من گذشتند، می بینم چقدر حرف هست در زندگی، چقدر داستان، چقدر مفهوم ناب و کشف نشده که ما هر روز از کنارشان می گذریم و نمی بینیمشان، یا خوب نمی بینیمشان، یا بد می بینیمشان و یا اصلاً حال نداریم که بینیمشان، چه رسد به اینکه بنویسیمشان یا حتی بازگویشان کنیم. ما چقدر دانش در ذهن هایمان زندانی کرده ایم، چقدر حرف، چقدر حکایت ... ما چه دانش مند هایی هستیم!!؟

نظرات 1 + ارسال نظر
محمد 1 - خرداد‌ماه - 1389 ساعت 10:20 ق.ظ http://shanc.blogsky.com

ghablana ziad up nemikardi
ama jadidan up mikoni be shedat
enghad chasbide beham neveshti ke adam khatto gom mikone hamash
:D

قبلنا خودم را گم کرده بودم٬ حالا انگار دوبار به دنیا آمده باشم ... به دنیای مجازی .. ببخشید تقصر من نیست یعنی تقصر من است که نمی دانم چطور فاصله خطوط رو بیشتر کنم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد