کمی بعد از همیشه

حرف هایی که می توانمشان گفت

کمی بعد از همیشه

حرف هایی که می توانمشان گفت

نشستیم و بستیم و از هم گسستیم

نشستند و در حوصله سرد دقایق برای تنهایی همه ما نقشه ساده سکوت کشیدند و بعد از سکوتی مرگبار که به اندازه عمر جهان طولانی بود از ما و از حادثه زندگی ما بی هیچ کم و کاستی فقط چهار کلمه باقی مانده بود که آنهم به دلیل سکوت از لبانمان جاری نشد؛ فقط بهانه تو بود که بی قرارمان می کرد و در حوصله بودنمان صدای تو را پژواک می داد.

دلِ سرد و سکوت زده من در حادثه چهار کلمه آنقدر تلاش بیهوده کرد که فقط به سختی می شد حروف منقطع «ش ک س ت ی م» را جمع بندی کرد...

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد